معنی فرودگاه مشهور توکیو
حل جدول
لغت نامه دهخدا
توکیو. [ت ُ ی ُ] (اِخ) پایتخت کشور ژاپن که در قدیم آن را یدو می نامیدند. این شهر بر کنار خلیجی در اقیانوس آرام قرار دارد و از این روی بندر و یکی از مراکز تجارت ژاپن و از شهرهای صنعتی مهم است و 5835000 تن سکنه دارد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ژاپن شود.
فرودگاه
فرودگاه. [ف ُ] (اِ مرکب) منزل. (یادداشت بخط مؤلف). محل فرودآمدن. (آنندراج). || لشکرگاه و معسکر. (ناظم الاطباء). || نشیمنگاه هواپیما. مهبط. (یادداشت بخط مؤلف). جایی که هواپیماها در آن فرودآیند و مسافران خود را سوار یا پیاده کنند. مَطار. رجوع به فرودآمدنگاه شود.
مشهور
مشهور. [م َ](ع ص) معروف. ج، مشاهیر.(مهذب الاسماء). شناخته.(دهار). شهیر.(منتهی الارب). معروف. جای مذکورو بزرگ و نام آور. ج، مشاهیر.(ناظم الاطباء)(از آنندراج). آشکارشده و معروف گشته و شهرت کرده شده و نیک شناخته شده و فاش کرده شده و شایعشده و روشناس گشته و نامدار و نامور و صاحب جلال و بزرگوار.(ناظم الاطباء). نامی. نیک شناخته شده. بنام. نام بردار. شهیر. بلندآوازه.و با کردن و شدن و گردیدن و گشتن و بودن صرف شود. ج، مشاهیر، مشهورین.(از یادداشت مؤلف):
هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
ای بزرگی که بر سپهر شرف
رأی تو آفتاب مشهور است.
مسعودسعد.
زهی پادشاهی که ملک شرف
به نظم تو گشته ست مشهورنام.
سوزنی.
نماندحاتم طایی ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویی مشهور.
(گلستان).
مقامات او در دیار عرب مذکور بود و به کرامات مشهور.(گلستان). مالداری را شنیدم که به بخل اندر چنان مشهور بود که حاتم طایی در کرم.(گلستان چ قریب ص 109).
هرکه مشهور شد به بی ادبی
دیگر از وی امید خیر مدار.
سعدی.
- مشهور عالم، آنکه همه ٔ عالم وی را میشناسند. وخنیده.(ناظم الاطباء).
||(اصطلاح حدیث) حدیثی که پیش اهل حدیث خاصه یا پیش ایشان و پیش دیگران شهرت یافته باشد، و این منقسم میشود به متواتر همچو واقعه ٔ بدرو به غیرمتواتر همچون اعمال بالنیات.(نفایس الفنون). در اصطلاح اهل حدیث و روایت «حدیث مشهور» آن باشد که شایع باشد. جماعتی از اهل حدیث، روایت کرده باشند.(از درایه از فرهنگ علوم تألیف سجادی). || شمشیر برکشنده از نیام.(ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
محل فرود آمدن، محوطه مخصوص نشستن هواپیما. [خوانش: (فُ) (اِمر.)]
فارسی به ایتالیایی
aeroporto
فرهنگ عمید
جای فرود آمدن، محل پایین آمدن،
میدان وسیع دارای باند آشیانه، و دستگاههای دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما،
فرهنگ فارسی هوشیار
منزل، محل فرود آمدن نشیمنگاه هواپیما، مهبط
فارسی به آلمانی
Flughafen (m), Flughafen [noun], Flugplatz (m), Flugplatz
ترکی به فارسی
مشهور
عربی به فارسی
بلند اوازه , مشهور , معروف , نامی , عالی
معادل ابجد
1309